ارزش یک منبع در مقابل هزینه به دست آوردن آن | درباره رابطه‌ای که وجود ندارد!

مدیریت منابع

هنگام رفت‌وآمد به دانشگاه و در فاصله‌ای که در مترو و اتوبوس به سر می‌برم سعی می‌کنم با پادکست، موزیک، کتاب و … خود را سرگرم کنم. معمولاً هم به قصد یادگیری این کار را انجام نمی‌دهم و اینکار بیشتر برای من جنبه‌ی سرگرمی دارد.

چندین هفته قبل تصمیم گرفتم فایل صوتی مدیریت منابع متمم را در این فواصل آمدوشد گوش بدهم. اما مطالب و موضوعات مطرح شده در این فایل (و دو فایلی که در ادامه آن منتشر شده است) به قدری مهم و شنیدنی بود که تصمیم گرفتم چندین بار آن‌ها بشنوم و امروز هم در حد فهم خودم در مورد آن بنویسم.

ابتدا کمی در مورد منابع صحبت کنیم. منبع چیست؟ مصداق‌های منبع در زندگی روزمره کدام‌اند؟

من به تعریف منبع کاری ندارم و این کلمه را با مصداق‌های آن بیشتر درک می‌کنم. شاید بتوان گفت هر چیزی که به صورت مشهود و نامشهود برای ما و در اختیار ما است و ما هستیم که تصمیم می‌گیریم آن را چطور صرف کنیم و به چه چیزی اختصاص دهیم یک منبع محسوب شود.

-برای مثال زمان و عمر ما یکی از منابع در اختیار ما است که می‌توانیم آن را به شیوه‌ای که دوست داریم صرف کنیم. یک نفر ممکن است این زمان را بیشتر به جنبه‌ی کاری اختصاص دهد و فرد دیگری این زمان را برای یادگیری یک دانش جدید.

-توان بدنی و انرژی ما هم یکی دیگر از منابع ما است و در اینجا هم مانند مثال قبل هر کسی ممکن است این انرژی را به گونه‌ای متفاوت از دیگری صرف کند. ممکن است کسی از تمام توان بدن خود در طی روز استفاده کند و شب خسته و فرسوده سر بر بالین بگذارد و فردی دیگر به میزان بسیار کمتری از این انرژی را خرج کند.

-پول ما و دارایی‌های مالی ما هم جزئی از این منابع محسوب می‌شوند که هر کدام از ما بسته به عادت و سبک زندگی خود به گونه‌ای متفاوت با دیگری آن را مورد استفاده قرار می‌دهیم.

-اضافه کنید به این لیست: مدرک تحصیلی / سمت سازمانی / دوستان / خانواده / فرصت‌ها / منابع آموزشی در دسترس / دانش / مهارت / اینترنت / انواع پلتفرم‌های آنلاین / شبکه‌های اجتماعی و …

اما بحث اصلی بر سر این نبود که منابع چه چیزهایی هستند و چه جیزهایی نیستند و چگونه باید این را تشخیص دهیم و …

بحث اصلی و موضوع مطرح شده بر سر خطاهای ذهنی در ارزیابی منابع بود. به این معنا که ذهن ما در ارزیابی ارزش منابع در دسترس خود دچار خطا است و نمی‌تواند به صورت مطلق ارزش منابع را حساب کند.

می‌توان این خطا را با یک مثال توضیح داد:

-شاید در ظاهر به‌نظر برسد که یک میلیارد تومان برای همه ما ارزش یکسانی داشته باشد. تفاوتی ندارد که یک میلیارد تومان در حساب من است یا در گاوصندوق دوستم یا اینکه توسط یک سرمایه‌گذار در بازار بورس سرمایه‌گذاری شده یا اینکه بعد از فوت پدر به فرزندش ارث رسیده است.

یک میلیارد تومان همواره یک میلیارد تومان است (به صورت مطلق) و عدد آن تغییر نمی‌کند و ارزش آن هم ثابت است (لطفاً از تورم در گذر زمان صرف نظر کنید).

اما ذهن ما چنین چیزی را نمی‌فهمد. ذهن ما هر منبع را (در اینجا یک میلیارد تومان پول) متناسب با تلاشی که برای به دست آوردن آن کرده ارزیابی می‌کند و متناسب با همین ارزش در مورد نحوه مصرف و تخصیص آن منبع تصمیم می‌گیرد.

ما هر چه یک منبع را راحت‌تر و سریع‌تر و آسان‌تر به دست آوریم، خیلی راحت‌تر و سریع‌تر از دیگران هم آن را از دست می‌دهیم. برای مثال یک میلیارد تومانی که در طی یک قرعه‌کشی به دست بیاید برای ذهن ما بسیار کم‌ارزش‌تر از یک میلیارد تومانی است که بعد از سه سال کار و تلاش و کوشش و پس‌انداز و سختی و رنج به دست آمده باشد.

و زمانی که یک منبع در ذهن ما بی‌ارزش و کم‌ارزش تلقی شود به راحتی حیف و میل شده و از بین می‌رود؛ چرا که برای آن زحمتی کشیده نشده است و در راستای رسیدن به آن تلاشی صورت نگرفته است.

پس منبعی که آسان به دست بیاید برای ذهن ما کم‌ارزش تلقی می‌شود و منبعی که برای ذهن ما کم‌ارزش تلقی شود راحت‌تر از دست می‌رود و اینگونه می‌شود که:

-بسیاری از منابع آموزشی مفید و ارزشمند اما ارزان و رایگان دیده نمی‌شوند و سمینارها و دوره‌ها و کلاس‌های چند میلیون تومانی در بین ما رواج پیدا می‌کند.

-دوستان و نزدیکان خود را که بسیار راحت و بدون هزینه و انرژی و زمان زیاد به دست آمده را قدر نمی‌دانیم، رها می‌کنیم و از دست می‌دهیم و بعد از آن با صرف انرژی و هزینه بیشتر دوستانی پیدا می‌کنیم که نمی‌توانند در حد دوستان گذشته ما را حمایت و پشتیبانی و همراهی کنند.

-زمان خود (که برای داشتن آن هیچ هزینه‌ای پرداخت نمی‌کنیم و به کسی بابت آن مالیات نمی‌دهیم!) را به راحتی با انواع روش‌ها و ابزارها و متدها تلف می‌کنیم در حالی که یادمان می‌رود این منبع ارزشمندترین یا حداقل یکی از ارزشمندترین منابعی است که هر انسانی در زندگی خود دارد.

-از امکانات موحود در دانشگاه مانند کتابخانه‌ها و حضور اساتید و رویدادها و برنامه‌های مختلف (که تقریباً هر کسی در دانشگاه بدون هزینه و رایگان به همه‌ی این موارد دسترسی دارد) غافل می‌شویم و استفاده‌ی مناسبی از آن نمی‌کنیم (مخاطب اول این حمله خودم هستم!)

-ظرفیت ذهن خود را به دیدن و خواندن و شنیدن اخبار و کلیپ‌ها و موزیک‌های زرد و بی‌خاصیت و بی‌محتوا مشغول می‌کنیم و یادمان می‌رود که می‌شد از این توان ذهنی برای فکر کردن و مطالعه و یادگیری و عمیق شدن در موضوعات و مسائل مهم‌تر استفاده کرد و به رشد و کمال رسید.

ده‌ها مثال دیگر از این رفتارها را می‌توان گفت و مثال زد و از آن‌ها نام برد اما فکر می‌کنم تا همینجا اصل مطلب منتقل شده باشد.

بنابراین باید یادمان بماند که بسیاری از منابع ارزشمند زندگی ما به صورت رایگان و یا با هزینه کم در اختیار ما گذاشته شده است و ارزش یک منبع ربطی به هزینه صرف شده برای دستیابی به آن ندارد.

نمی‌دانم راه مقابله با این خطای ذهنی چیست اما من خودم لیستی 10-20 تایی از این منابع ارزشمند در زندگی خودم را لیست کرده‌ام و سعی می‌کنم حواسم باشد که چگونه و در چه راهی از آن‌ها استفاده می‌کنم. شاید این کار کمی بتواند به ما کمک کند.

پی‌نوشت: این نوشته برداشت من از آن فایل صوتی بود و ممکن است من در قسمت‌هایی (یا حتی تمام قسمت‌ها) دچار کج‌فهمی و بدفهمی شده باشم. بنابراین توصیه می‌کنم برای فایل اصلی که لینک آن هم قرار داده شد زمان بگذارید و آن را بشنوید.

نوشته‌های مرتبط

سایر نوشته‌های من

دیدگاه های شما

دیدگاه خود را برای ما بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو در سایت