این ماه از خیلی از جهات تنبل بودم و سهم درگیری ذهنی بیشتر از کار عملی بود. امتحانات میانترم هم فرصت درست و حسابی برای آدم باقی نمیگذاشتند. موزیک هچنان منبع آرامش من بوده و هست و کمکم باید به فکر کنترل این اعتیاد باشم!
نظم شخصی
روتینها و عادتهایی که برای خودم تعریف کرده بودم تا حد قابل قبولی رعایت شده بود. بالای 300 هزار قدم پیادهروی در ماه؛ اجتناب از مصرف قند و شکر؛ مدیتیشن و …
البته آنطور که باید و شاید مطالعه نداشتم و از تمرکز ذهنی خوبی برخوردار نبودم (توضیح بیشتر در ادامه).
مستند hunt
یکی از کارهایی که به شدت حالم را بهتر کرد دیدن این مستند شگفتانگیز بود. این مستند 7 قسمت (تقریباً یک ساعته) دارد و در مورد زندگی حیوانات شکار و شکارچی در محیط زیستهای مختلف روی کره زمین (از جنگل و دریا گرفته تا قطب شمال) است. بعید است دیدن این مستند (مخصوصاً قسمت چهارم آن که در مورد موجودات آبزی است) شما را متعجب و شگفتزده نکند.
نکته جالب این مستند برای من مستندسازان آن بودند. فارغ از اینکه از نظر مالی این پروژه چه هزینههایی داشته است، باید به حال مستندسازان آن غبطه خورد چرا که توانستند این صحنهها را از نزدیک ببینند و برای دیدن چنین صحنههایی چند ماه (و گاهاً بیش از یک سال) زمان گذاشته و حوصله و صبر به خرج دادهاند تا این مستند به زیبایی ساخته شود.
کتابها
در چندین ماه اخیر تا به حال پیش نیامده بود که انقدر کم کتاب بخوانم. حتی یک کتاب هم نتوانستم تمام کنم و صرفاً دو کتاب «علم عشق» و «چشمهایش» را شروع کردم که اتمامش به خرداد موکول میشود (اگر خدا بخواهد!).
کتاب اول اثر جان گاتمن است. تا به حال کتابی به این اندازه نتوانسته بود تا مرا به وجد بیاورد. شاید کمی عجیب به نظر برسد اما چیزی که در این کتاب مشاهده خواهید کرد از جنس کتابهای دیگر این حوزه نیست. حتی احتمال اینکه بعضی از مطالب آن را نفهمید وجود دارد (به دلیل وجود ریاضی در این کتاب).
در واقع این کتاب تلفیق «علم» و «عشق» است و با استفاده از ریاضیات و پژوهشهای علمی سعی کرده تا اصولی را برای زندگی بهتر با شریک عاطفی خود داشته باشید. البته برای خواندنش باید حوصله، صبر و تمرکز کافی به خرج دهید چرا که هم طولانی است و فهم آن (نسبت به کتابهای دیگر این حوزه) نیاز به تلاش بیشتری دارد.
کتاب دوم هم اثر بزرگ علوی است که یک رمان در مورد داستان زندگی یک نقاش میباشد (اسپویل نمیکنم). البته من نسخه صوتی آن را از فیدیبو خریداری کردم و نسخه متنی آن را نخواندهام.
روانشناسی مثبتگرا
گفتم که این ماه از نظر ذهنی آنطور که باید تمرکز نداشتم. بخشی از این عدم تمرکز برمیگشت به مطلبی که محمدعلی جنتخواه تحت عنوان «تحلیل آینده ایران» نوشته بود. این تحلیل در آذر و دی 1401 منتشر شده و در کانال خود آقای جنتخواه قابل دانلود است (حوصله گذاشتن لینک آن را ندارم اما خلاصه داستان اینکه اتفاقات خوبی انتظارمان را نمیکشد).
خواندن چنین تحلیلی اثر روانی به شدت منفیای روی من گذاشت و سوالاتی از این دست در ذهنم به وجود آورد:
- آینده این مملکت به کجا خواهد کشیده شد؟
- وضع تا چه اندازه میتواند بدتر شود؟
- آیا باید منتظر آشوبهای خیابانی بیشتری باشیم؟
- چقدر میتوان به پایداری این سیستم امیدوار بود؟
نمیدانم این تحلیل چقدر به واقعیت نزدیک است؛ چرا که توان ارزیابی و نقد آن را ندارم. اتفاقی که برای من افتاد ناامیدی و اضطراب بود برای آینده مبهم (و احتمالاً ناخوشایندی) که باید انتظارش را بکشیم. البته این ناامیدی و اضطراب دلایل دیگری هم داشت و صرفاً به این موضوع مرتبط نبود.
در این شرایط تصمیم گرفتم تا روانشناسی مثبتگرا را در متمم آغاز کنم تا بلکه بتواند به بازیابی وضعیت روحی مناسب من کمک کند. راستش در ابتدا هیچ ذهنیتی نسبت به این حوزه نداشتم و صرفاً از روی اسم آن فهمیدم که میتواند به من کمک کند.
تقریباً 35% درسها را مطالعه کردم و علیرغم تصور اولیهای که داشتم اثر آن بر روی احساسات و ذهن من قابل ملاحظه بود. خواندن دو درسی که در مورد «امید» و «خوشبینی» است کمک زیادی به بهبود حال روحی من کرد و اکنون حس میکنم شاید خیلی از ما در این شرایط سخت و مبهم و ناامیدکننده نیاز به مطالعه در مورد چنین مفاهیمی داریم تا بتوانیم به تلاش و کار ادامه دهیم.
اکنون در مورد شرایط و اوضاع مملکت و ناامیدی که در من وجود داشت و احتمالاً در شما هم وجود دارد به یک نتیجه رسیدهام:
«اولین نفر و آخرین نفر نیستیم که کیفیت زندگیمان تحت تاثیر مشکلاتی که در سطح کلان به وجود میآید قرار میگیرد. اتفاقی که بعد از جنگ جهانی اول برای آلمان افتاد، تورم وحشتناک مجارستان بعد از جنگ جهانی دوم، پادندمیهای بزرگ و کشنده به وجود آمده در تاریخ، ظهور و افول حکومتها طی انقلاب ،جنگ هشت ساله ایران و عراق، فروپاشی بلوک شرق و باز هم بیکاری و تورم و آشوب گسترده آن در طی دهه 90 میلادی و … از جمله معدود اتفاقاتی بودهاند که زندگی میلیونها نفر از انسانها را تباه کردند و به نابودی کشاندند. امروز ما در وضعیت دیگری هستیم. وضعیتی که هنوز به اندازه مثالهایی که زدم به وخامت کشیده نشده است. اگر یک چیز بتواند من (ما) را از این وضعیت بد فعلی و وضعیت خوب یا بد احتمالی آینده نجات دهد، آن حفظ امید و تلاش برای پیدا کردن راهی برای زندگی بهتر خواهد بود.»
یک تعهد
ماه گذشته هم تنبلی کردم اما برای این ماه قصد دارم حداقل 4 نوشته منتشر کنم. نوشتهی اول که در مورد خواب بود و دیروز منتشر شد. 3 تای بعدی هم امیدوارم در هفتههای آتی برای نوشتنشان زمان بگذارم:|