تابستون هم تموم شد! به همین راحتی:) این ماه چه ها کردم؟
کارها و پروژهها
شهریور ماه بیشتر از همه درگیر کار شدم؛ طراحی سایت، سئو و تولید محتوا. البته درست نیست که بگم همش کار بود، بخش قابل توجهی از زمانم رو برای آموزش دیدن و سرچ کردن گذروندم.
گوگل، یوتیوب، ChatGPT عزیز! همهی اینا کمک کردن که پروژهها رو صحیح و سالم برسونم به مقصد و الآن خیلی بیشتر از قبل این حوزه رو بلدم و خیلی چیزهای جدید رو هم برای یاد گرفتن پیدا کردم.
فعلاً با وردپرس کار میکنم و وارد زبانهای نشانهگذاری (مثل html و css) و برنامهنویسی (مثلاً php یا جاوا) نشدم؛ ولی خیلی دلم میخواد که این سه چهار مورد رو در طی دو سه سال آینده به مهارتهای خودم اضافه کنم چون واقعاً کاربردش رو دارم میبینم (ضعفم تو این مورد کاملاً برای خودم مشهوده).
بگذریم.
مطالعه
خیلی کم مطالعه کردم. به زور تونستم کتاب اتیکت امیلی پست رو تموم کنم (لینک آمازون / لینک طاقچه). واقعاً خیلی از جاهای کتاب رو نیاز نداشتم (میتونستم این کتاب رو اصلاً نخونم و به مطالب متمم و فایل صوتی اتیکت محمدرضا شعبانعلی عزیز اکتفا کنم). ولی به هر حال تمومش کردم.
توی متمم بحث ظرافت کلامی رو بردم جلو و تو این یکی دو ماه تلاش کردم روی کلمات حساستر بشم و زمانی که دارم جملهبندی میکنم، به جایگزینها فکر کنم؛ به اینکه چه کلماتی رو میشه به جای کلمات دیگه به کار برد تا پیام بهتر منتقل بشه؟ به ظاهر چیز سادهایه ولی واقعاً زمان و انرژی میخواد تا بتونی این مهارت رو تقویت کنی و پیام موثرتری به آدمهای اطرافت ارسال کنی.
فعلاً دو تا کتاب دیگه تو برنامهام هست که بخونم؛ یکیش مربوطه به هوش مصنوعی و اثراتی که روی دنیای امروز ما گذاشته و دومی هم یکم مربوط هستش به اصول پایه مدیریت (کتاب اول / کتاب دوم). فکر میکنم یکی دو ماهی زمان بگیرن ازم.
متمم هم که خداروشکر تاپیکهای زیاد و جذابی داره و هر کدومش هم دنیای جدیدی رو به روی آدم باز میکنه؛ اما احتمالاً تمرکز اصلیم تا آخر سال روی سه تا موضوع باشه: ظرافت کلامی، تسلط کلامی و مهارتهای ارتباطی. بقیهاش میمونه برای سالهای بعد:)
پادکستها، ویدئوکستها و فایلهای صوتی
من از جمله آدمهاییام که از دونستن تاریخ لذت میبرم؛ چه در قالب خوندن متنی که در مورد وقایع تاریخی نوشته و حرف زده، چه تحلیلهای تاریخی، چه ویدئوها و فایلهای صوتی و پادکست. خلاصه آدم خیلی تاریخ دوستی محسوب میشم. بهخاطر همین تو این یکی دو ماه خیلی جذب کانال یوتیوب بیپلاس شدم و از روایت داستانوار و رفرنسدار علی بندری عزیز لذت میبرم.
از تاریخ ایران گرفته تا اروپا و آمریکا و تاریخ شهرها و پدیدهها؛ کلّی ویدئو اونجا هست که برای من خیلی جذاب و ارزشمنده و اگر زمان خالی پیدا کنم حتماً بهشون سر میزنم.
یکی از مواردی که خیلی دوستش داشتم و ازش لذت بردم، ویدئویی بود که در مورد رضاشاه منتشر شده بود؛ روایتهایی هم که از رئیس جمهورهای آمریکا وجود داره آدم رو مجذوب خودش میکنه.
پادکست رادیوتصمیم رو همچنان دنبال میکنم. این ماه فکر کنم یک یا دو اپیزود منتشر شد ولی هر چند روز یکبار بهش سر میزنم تا ببینم میثم مدنی چه آش جدیدی برامون پخته:)
فایل صوتی 60 نکته در مذاکره رو هم تو این ماه شروع کردم و تقریباً نصفش رو گوش دادم و نوت برداشتم ازش؛ الآنم فکر میکنم این فایل خیلی میتونه کمککننده باشه مخصوصاً برای افرادی مثل من که کم کم برخوردهای بیشتری با گروههای مختلفی از جامعه پیدا میکنن و مجبورن گلیم خودشون رو از آب بکشن بیرون.
نظم زندگی
نسبت به اول سال خیلی بینظمتر شدم. قبلاً ساعت خواب و بیداری منظمی داشتم، به مقدار مشخصی میخوابیدم (نه کمتر و نه بیشتر). این ماه خیلی به هم ریخت (البته ماه قبل هم همین بود). بیشتر مشکلم هم با ساعت خواب و بیداریه که شده از 2 نصف شب تا مثلاً 9 صبح و این یکم آزارم میده.
از طرفی هنوز رژیم غذایی رو رعایت میکنم. هم رژیم کاهش مصرف قند و هم رژیمی که به کنترل ریفلاکس معده کمک میکنه. چیز جالبی هم که بیشتر تو این بحبوحه رژیم گرفتنها حسش میکنم اینه که خیلی وقتها ما غذا نمیخوریم برای اینکه گشنهمونه. بلکه غذا میخوریم چون حوصلهمون سر رفته. بهخاطر همین این رژیم گرفتنه گاهی احساس کسالت و بیحوصلگی بهم میده که برای جبرانش رفتم سراغ آدامسهای فریشوگر و بدون آسپارتام! همین که فکر میکنی داری یک چیزی میخوری این حس کسالته کمتر میشه:)
این ماه پیادهروی خیلی کمتری هم داشتم (حدوداً 5500 قدم در روز) که به احتمال زیاد با شروع دوباره دانشگاه به مقدار قبل خودش (حدود 8000 قدم در روز) برمیگرده. مدیتیشن کردن رو هم بعد از حدود 2 سال متوقف کردم و دیگه ادامه نمیدم.
نوشتن شبانه رو ادامه میدم و هر شب چیزهایی که تو ذهنمه رو برای خودم مینویسم؛ تقریباً یک سال و خوردهای شده که این کار رو انجام میدم و تقریباً شبیه اعتیاد شده برام. اما نوشتن تو وبلاگم رضایتبخش نیست چون این ماه نتونستم چیز خاصی بنویسم. امیدوارم مهر ماه یکم وضع بهتر بشه.
یادآوری برای خودم
یکی از مفاهیمی که قبلاً یاد گرفتم بیشتر از همیشه برام تداعی شد: نحوهی ارزشگذاری ما روی منابع در دسترس و یا در اختیارمون.
بحثش رو قبلاً تو این پست نوشتم؛ ولی مصداقهای بیشتری رو دارم توی روابط دوستانه و کاری و عاطفی مختلف میبینم؛ و جالب توجه اینکه خودم همیشه تمایل دارم که این خطا رو تکرار کنم و خیلی سختمه که جلوی خودم رو بگیرم. انگار خطاهای ذهن ما جوری طراحی شدن که حتی بعد اینکه میفهمی این مدل اشتباهه، باز هم سخته که جلوش وایسی و مقاومت کنی.