-رشته مهندسی برق آینده خوبی دارد؛ درآمدش هم خوب است. پسرم تو باید به رشته مهندسی بروی تا موفق شوی.
+اما من دوست دارم مدیریت بخوانم. اینجا هم میتوانم درآمد خوبی داشته باشم.
-نه اینطور نمیشود. مدیریت بدرد این جامعه نمیخورد. ما صلاحت را میخواهیم. بهتر است به رشته مهندسی برق بروی. البته میگویند مهندسی شیمی هم خوب است. تو الآن بین مهندسی شیمی و مهندسی مکانیک حق انتخاب داری. یکی را انتخاب کن. ما صلاحت را میخواهیم.
+دیگر نبینم با محیا به مهمانی بروی. آخرین بارت باشد. دفعه بعد من میدانم با تو.
-اما محیا دوست صمیمی من است. چطور نباید همراه او به بیرون بروم؟
+او دختر خوبی نیست. تو باید حرف من را گوش کنی. من مادرت هستم. صلاحت را میخواهم.
+از امروز واردات و مصرف هر نوع شکر و شیرینجات مصنوعی ممنوع است. مصرف قند و شیرینی برای سلامتی مفید است. ما صلاح شما را میخواهیم (وزیر اعظم).
-اما من دوست دارم همراه با چای خود شکر بخورم.
*اگر این قانون اجرا شود، تمام زندگیام بر باد میرود. هر چه داشتم و نداشتم را در کسبوکار شیرینی فروشی خود سرمایهگذاری کردهام.
^عالی شد! از امروز میتوانیم شکرهای خود را در انبار بریزیم و در بازار سیاه با 10 برابر قیمت به فروش برسانیم.
+چرا نمیتوانم؟ مگر فروختن آبمیوه در مدرسه چه ایرادی دارد؟
-تو باید درست را بخوانی فهمیدی؟ تو نباید در این سن کار کنی. فقط درست را بخوان!
+اما من از تاریخ متنفرم. ریاضی را دوست ندارم. میخواهم آبمیوه بفروشم. دوست دارم پول در بیاورم.
-همینکه ما میگوییم. در مدرسه نمیتوانی آبمیوه بفروشی. وگرنه اخراج میشوی. ما صلاحت را میدانیم. اگر درس نخوانی در آینده شغلی نخواهی داشت.
+این چه لباسی است که پوشیدی؟ چه رنگ مزخرفی دارد. دیگر از این لباس نپوش. از آن خوشم نمیآید.
-اما من همین را دوست دارم. چه اشکالی دارد؟
+میخواهی زشت بهنظر برسی؟ این لباس به تو نمیآید. چرا هیچوقت به حرف من گوش نمیدهی؟ من صلاحت را میخواهم.
تلاش برای تسلط و کنترل بر رفتارها و تصمیمات دیگران یکی از مهمترین عوامل تخریب روابط است.
رابطه بین معلم و شاگردان، فرزندان و والدین، دولت و ملت، زن و شوهر در بسیاری از مواقع، صرفاً به علت تلاش یکی از طرفین برای کنترل طرف مقابل دچار آسیب و شکست میشود.
یادمان باشد که حق انتخاب مهمترین داشته هر انسانی است و تلاش برای صلب آن، نتیجهای جز شکست رابطه نخواهد داشت.
شکستی که گاه خود را در قالب فروپاشی یک خانواده میسازد و گاه نیز در قالب فروپاشی یک سیستم حکومتی.
یادمان باشد که ما صلاح دیگران را نمیدانیم. هر کس فقط و فقط و فقط صلاح خودش را میداند و تا زمانی که به دیگرانی آسیب نزده، حق نداریم به جای او تصمیم بگیریم و یا او را کنترل کنیم.
«من صلاح تو را میدانم»، همان «من بیشتر از تو میفهمم» است؛ اما با ظاهری متقاعدکننده و موجه و با ژستی دلسوزانه و خیرخواهانه که حق زندگی کردن را از ما میگیرد.