درباره مدیریت زمان (قسمت دوم) | صحت خواب!

کم‌خوابی و مدیریت زمان

+ای بابا! بازم که این هنگ کرد!

-همین که تا الآن خراب نشده و داره کار می‌کنه باید خدا رو شکر کنی.

+ولی من دارم کارم رو با اون انجام می‌دم. اگه نباشه که بدبخت می‌شم. کلی ضرر می‌کنم.

-فکر نمی‌کنی داری بیش از ظرفیتش ازش کار می‌کشی؟ بابا ول کن. این بنده خدا هم به استراحت نیاز دارد.

+بنده خدا؟


نمی‌دانم این دو دارند در مورد چه چیزی صحبت می‌کنند! شاید در مورد یک رایانه، یا در مورد یک دستگاه چاپ و یا … شاید هم دارند در مورد یک فرد دیگر صحبت می‌کنند! (چرا که آدم‌ها هم گاهی ممکن است هنگ کنند)

به هر حال، کاملاً مشخص است که یکی از آنها دارد بیش از ظرفیت دستگاهش از آن استفاده می‌کند و دستگاه هم زیر بار فشار زیاد کار! هنگ کرده است و جوابگو نیست.

ما آدم‌ها نشان داده‌ایم تا جایی که در توان کسی یا چیزی هست، به آن چیز یا به آن کس فشار بیاوریم تا صدای (و بعضاً اشکش) در بیاید.

مثل وقتی که به جان ته‌مانده‌ی سس درون ظرف می‌افتیم، گویی که معدن طلایی پیدا کرده‌ایم و وظیفه داریم قطره قطره‌ی آن را استخراج کنیم.

یا زمانی که قطار پر درون ایستگاه مترو را می‌بینیم اما جوری به جمعیت فشار می‌آوریم و خودمان را به درون قطار می‌چپانیم که انگار این قطار قرار است ایستگاه را به مقصد کالیفرنیا! ترک کند و تا وقتی که صدا از کسی در نیاید و یا لگدی نخوریم و فحشی نشنویم از این کار دست برنمی‌داریم.

گاهی هم آنقدر به دوستان و آشنایان خود می‌پیچیم و به آن‌ها گیر می‌دهیم و اذیتشان می‌کنیم که اشک و ناله‌ی‌شان دربیاید.

اما یک مصداق دیگر هم وجود دارد، ممکن است ما گاهی بیش از ظرفیت‌مان خود را اذیت کنیم.

فرض کنید خانم عباسی در شرکت MAX مشغول به کار است و به صورت روزانه 8 ساعت در آنجا کار می‌کند (خوشبختانه آقای عباسی جمعه‌ها را تعطیل است).

در اولین شنبه‌ی ماه اردیبهشت با شرکت برای شروع یک پروژه جدید به توافق می‌رسد و قرار می‌شود به مدت چند ماه ساعت کاری‌اش به 10 ساعت در روز افزایش پیدا کند.

جدیداً دوستان خانم عباسی هم گروهی راه‌اندازی کرده‌اند که در آن برنامه‌ی مهمانی‌های هفتگی دوستانه برگزار می‌شود و او هم موافقت کرده که هفته‌ای یکبار به خانه‌ی یکی از دوستان بروند.

در همین حین نیز او تصمیم گرفته برای سلامتی بیشتر و کنترل وزن خود به صورت روزانه به پیاده‌روی و مدیتیشن بپردازد.

کارهای بسیار دیگری هم هست که باید انجام شود. از کتاب‌های نخوانده نشده گرفته تا تماس‌هایی که باید گرفته شود و برنامه‌ی مسافرت با خانواده در اواخر همین ماه و …

انجام این همه کار در 24 ساعت چگونه ممکن است؟ کار، مطالعه، وقت گذراندن با دوستان، برنامه‌های خانوادگی و …

خانم عباسی تصمیم گرفته که برای رسیدگی به این مشغله، 2 ساعت کمتر بخوابد. قبلاً 6 ساعت می‌خوابیده و این روزها هم بیشتر از 4 ساعت نمی‌خوابد.

اوضاع خوب پیش می‌رود، کارها انجام می‌شود، پروژه شرکت استارت خورده و در مراحل ابتدایی خود است، برنامه‌های دوستانه و خانوادگی برگزار می‌شود، ورزش و مطالعه و مدیتیشن هم که به صورت منظم پیگیری می‌شود.

آب از آب تکان نخورده است.

البته این ظاهر قضیه است. خانم عباسی این روزها قهوه‌ی بیشتری مصرف می‌کند. چرت بیشتری در محل کار می‌زند. بیشتر با دوستان و خانواده بداخلاقی می‌کند. زیاد حوصله‌اش سر می‌رود. گاهی دست‌هایش بی‌حس می‌شود و نمی‌تواند خوب ورزش کند.

می‌دانم. خیلی واضح است. اصلاً تابلو است که کم‌خوابی این بلا را سر او آورده است. به هر حال خواب یکی از مهم‌ترین نیازهای فیزیولوژیکی ما است. مگر نه؟

اما گاهی ما هم چنین بلایی را بر سر خود می‌آوریم. از ترس اینکه زمان کم نیاوریم و به تمام کارهای خود برسیم، به ناچار از زمان خواب خود می‌زنیم و خیال خود را راحت می‌کنیم.

فارق از اینکه این کار چه بلایی سر ما می‌آورد و چقدر ما را فرسوده می‌کند.

این، بدترین شیوه‌ی مدیریت زمان است. برای اینکه بتوانیم زمان خود را مدیریت کنیم، سعی می‌کنیم زمان بیداری خود را افزایش دهیم و این افزایش بیداری هم نه با استراحت، که با کار کردن جایگزین می‌شود.

آن هم نه برای یکی دو روز، بلکه برای چندین هفته و بعضاً چندین ماه.

البته من نمی‌دانم که خانم عباسی برای مدیریت زمان خود چه باید می‌کرد. اما می‌دانم تنها کاری که نباید می‌کرد این بود که بیش از ظرفیت خود، از خودش کار نکشد و بیهوده خود را فرسوده و خسته نکند.

شاید اولویت‌بندی کارها به کمکش بیاید. شاید هم بهتر است «نه گفتن» را یاد بگیرد. شاید هم …

اما یکی از مهم‌ترین نکات در مدیریت زمان، مدیریت انرژی است. من اینجا مثال خواب را زدم. ممکن است کسی به‌خاطر داشتن زمان بیشتر، از یکی از وعده‌های غذایی خود صرف نظر کند که این مورد هم می‌تواند آسیب‌زا باشد.

به هر حال، می‌توان کل بحث را در یک پاراگراف خلاصه کرد:

«برای مدیریت بهینه‌ی زمان، به مدیریت درست انرژی خود نیاز داریم. ما با 2 ساعت کمتر خوابیدن، 2 ساعت بیشتر کار نمی‌کنیم. بلکه با این کار، در حال کاهش کارایی خود در تمام ساعات روز هستیم و در نهایت (با یک محسابه‌ی ریاضی ساده) متوجه می‌شویم که چندین ساعت از روز خود را به علت خستگی از دست داده‌ایم و نتوانسته‌ایم با کیفیت بالا کار کنیم.»

نوشته‌های مرتبط

سایر نوشته‌های من

دیدگاه های شما

دیدگاه خود را برای ما بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو در سایت