چالش مدیریت زمان آنقدرها هم که فکر میکنیم بزرگ نیست، تنها کاری که باید بکنیم این است که بدانیم چه کارهایی را اصلاً نباید انجام بدهیم!
البته این حرف چندان عجیب نیست.
برای موفق شدن در خیلی از کارها همین قانون صادق است. مثلاً برای لاغر شدن باید بدانیم که چه چیزهایی را نباید بخوریم یا اینکه برای استخدام شدن در یک شرکت چه کارهایی را نباید در جلسه مصاحبه انجام بدهیم.
معمولاً نبایدها از بایدها مهمتر هستند؛ چرا که انجام نبایدها شانس شما برای موفق شدن (به معنای رسیدن به هدف) کاهش میدهد اما انجام ندادن بایدها صرفاً شانس شما را افزایش نمیدهد!
قصد دارم در سلسله مطالبی تحت عنوان «مدیریت زمان» در اینجا بنویسم تا مروری باشد بر آنچه که تا به امروز در مورد این موضوع مهم یاد گرفتهام و تجاربی که کسب کردهام.
ابتدا در مورد نبایدها و سپس در مورد بایدها خواهم نوشت.
اکثر نوشتهها نیز راجع به ذهنیت ما در مورد مدیریت زمان خواهد بود و نه ابزارها. چرا که یادگیری ابزارها بدون داشتن آمادگی ذهنی، ممکن است موجب سوء استفاده از ابزار شود (سوء استفاده در اینجا یعنی استفاده نادرست از یک ابزار که میتواند به ما و یا دیگران آسیب برساند).