پیشنوشت جهت شفافسازی
این مطلب در مورد یکی از جنبههای منفی سوشال مدیا و سوشال پلتفرمهاست (مخصوصاً تلگرام، اینستاگرام و توییتر). البته همهی ما کم و بیش در مورد این مسئله اطلاع داریم ولی لازمه قبل از نوشتن به یک نکته اشاره کنم.
نکاتی که در ادامه میاد اصلاً و ابداً به معنای توجیه فیلترینگ و صیانت و اینا نیست. صرفاً از جنبهی یک فرد دارم به قضیه نگاه میکنم؛ وگرنه طرحی مثل صیانت برای من هم تهوعآور و غیرقابل قبوله.
مهمترین نکتهی این نوشته:
برای ما ایرانیها که تلگرام و اینستاگرام و توییتر (X) پاتوق روزانهمون شده، یک اتفاق ناخوشانید داره میفته؛ اونم اینکه دنیا رو کاریکاتوریتر میبینیم. مخصوصاً که امروز یک سری از آدما کلاً از رسانههایی تغذیه میشن که به شدت افراطی، تحریفکننده و آلوده به فضای سیاسی هم هستن.
اما منظورم از کاریکاتوری چیه؟
تصویر کاریکاتوری دیدیم هممون. یک تیکه از بدن رو بزرگش کردن و یک تیکه رو کوچیک (کاملاً به دور از واقعیت).
دنیای کاریکاتوری زمانی به وجود میاد که شما یک اتفاق رو یا یک روند رو پررنگتر از سایر اتفاقات و روندها ببینی. و این خیلی بده. چون اولاً شما تصویر غیرواقعبینانه از دنیا داری. تصویری که خیلی غلطه. قطعاً به دنبال این تصویر کاریکاتوری، فهم نادرست و تصمیمات اشتباه از آب در میاد.
دوماً شما شدی دستمایهی آدمهایی که خودشون دارن از این جریان سود میبرن. یا دنبال مقاصد سیاسیان (که قطعاً کثافتکاری توش زیاده)، یا احمقان (که خیلی بده بازیچه دست احمقها بشیم)، یا اینکه دنیال سابسکرایبر و فالوور و لایک و اینچیزها هستن که تهش از اون تبلیغات یک پولی سر ماه دستشون رو بگیره.
سوماً خیلی چیزها رو از دست میدی. زمانت رو؛ اعصابت رو؛ امیدت رو؛ انگیزهت رو و … که بهتره همهی اینها رو برای خودت، کارت، خونوادت و دوستانت بذاری. اصلاً بهتره بشینی و به جای مسموم شدن تو این فضا، به دیوار زل بزنی تا اینکه بشی دنبال کنندهی کانالهای خبری و باقی دوستان.
نکتهی آخر:
بهنظرم میتونیم یک شاخصی تعریف کنیم که ارتباط بین زمان صرف شده در شبکههای اجتماعی و میزان امیدواری رو بهمون نشون بده (به جای امیدواری میتونیم رضایت، شادی و چیزهای دیگه هم قرار بدیم).
تا حد زیادی مطمئنم اگه یک نفر پیدا بشه و بره این تحقیق رو انجام بده و این شاخص رو محاسبه کنه، به این نتیجه میرسه که هر چی اون زمان صرف شده تو شبکه اجتماعی بیشتر بشه، اون امیدواری هم کمتر میشه؛ شادی هم کمتر میشه؛ انگیزه هم کمتر میشه.
اصلاً نفع اون رسانه تا حدی هم همینه. اینکه نگرانت کنه. اینکه بیشتر اون خبر بَده رو بهت بِده. اینکه از کاه کوه بسازه.
پانوشت:
منظور من از تلگرام و اینستاگرام و توییتر تو این نوشته بیشتر معطوف به کانالهای خبری و اینفلوئنسرهایی بود که مخصوصاً به فضای سیاسی هم آلوده هستن. اسم نمیگم ولی فعالیتشون تو یکسال اخیر خیلی هم بیشتر شده (چه اینوری و چه اونوری).
ای کاش بیشتر حواسمون به خودمون باشه.
2 پاسخ
سلام هاشم.
تجربهی شخصی خودم: من از فروردین ۱۴۰۱ اینستاگرامم رو غیرفعال کردم. پیش از این تاریخ، معمولاََ به تواتر یکی دو ماه فعال و یکی دو ماه غیرفعالش میکردم، ولی از فروردین ۱۴۰۱ که ترکش کردم و بعدها مشغول کارهای مختلف شدم، دیگه نتونستم بازش کنم. اولش مشغله بود که نگذاشت بازش کنم. بعدش این بود که دیگه میلی بهش نداشتم.
من دوست نداشتم از زندگی شخصی بیشتر آشنایانم اطلاعی داشته باشم.
دوست نداشتم زندگی شخصیم رو با کسی به صورت عکس و فیلم و … به اشتراک بگذارم.
دوست نداشتم پست یک سری موجود احمق که چشمشون به دهان این و اون هست رو فالو کنم.
و …
شاید یک روزی دوباره به اینستاگرام برگردم، اما تجربهی این مدت دوری من خیلی مفید بود.
یک مسئلهی دیگر که برای من اتفاق افتاد این بود که از وقتی اینستاگرام رو ترک کردم خیلی وقتها فکر میکنم حرفهایی که از افراد مختلف به خصوص از هموطنان میشنوم خیلی بیاهمیته. یعنی نه ارزش ناراحتی داره و نه خوشحالی. اصلاََ شنیدن و نشنیدنش خیلی فرقی نداره، اما اون افراد راجع به اون حرفها کلی فکر و تحلیل و … میکنند و احساسات مختلف رو تجربه میکنند.
حرفهای الکی. تحلیلهای سطحی. روایتهایی ناامیدکننده که آدم بشینه تهش رو در بیاره شاید در عالم واقع هیچ اهمیتی نداشته باشه. حتی خوشیهای الکی. مثالهاش تو ذهنم هست ولی بهتره نگم.
در مورد تلگرام: غیرفعالش نکردم، اما علاقه ندارم کانالهای مسمومش رو چک کنم. سال پیش یکی از اون کانالها رو گهگاه نگاه میکردم که آتشش تند بود. امسال تنها کافی بود نگاهی به کانالش بیندازم و حالم به هم بخوره از موضع فعلیش در حمایت از رژیم غاصب.
گاهی بعضی افراد بهم برچسب پرت بودن از هر موضوع میزنند که چنین رویکردی نسبت به شبکههای اجتماعی دارم. میگن “از عالم بیخبری و بیخبری خوشخبری است”. اما متاسفانه چیزی که میبینم اینه که اکثراََ همون افراد که چنین حرفی بهم میزنند زندگی نکبتبار و غرق در ناامیدی و غم دارند و همونها در بزنگاهها تصمیمهای به زعم من بسیار احمقانه میگیرند.
سلام محمد جان؛ مرسی که از تجربهی خودت نوشتی.
راستش منم خیلی خوشحالم که حضورم رو تقریباً به صفر رسوندم تو این فضاها. شاید اگه پروژههای کاری و دانشگاه نبود همین تلگرام رو هم حذف میکردم. اینستاگرام رو که بیشتر از یکساله حذف کردم و شاید هر چند ماه یکبار با موبایل یک نفر دیگه یک سر بهش بزنم.
همیشه وقتی با بقیه سر این موضوع حرف میزنم و میبینم که چند ساعت از زمان و چند کیلوژول از انرژی خودشون رو صرف این مزخرفات میکنن حالم بد میشه. و بدتر از اون اینکه تهش خیلی وقتها هیچ خروجیای نداره (مگر اینکه یکی بیزینس کنه و بگه من حداقل دارم یک پولی در میارم).
الآنم مثل تو خیلی خوشحال و راضیم از اینکه از اون فضا دور شدم (حتی لینکدین رو هم دیگه خیلی کم سر میزنم بهش)؛ و حداقلش ابنه که امیدواری یا ناامیدی و حال بد و حال خوبم دست خودمه نه دست دیگران. امیدوارم هیچوقت به هیچ دلیلی انتخاب نکنم که به اون فضاها برگردم.