این اصل به شدت با اصل اول در ارتباطه. البته یکسان نیستن اما این دو مفهوم با هم گره خوردن و بهتره (باید) قبل از این نوشته، قسمت قبل رو مطالعه کنید.
تو قسمت قبل کمی در مورد اصل مبادله توضیح دادم و اینکه هر چیزی تو این دنیا هزینه داره. چیزی مجانی به دست نمیاد و این هزینه در قالب پول، زمان، انرژی، دانش و سایر منابع موجود باید پرداخت بشه.
این نکته هم مورد توجه قرار گرفت که گاهی اوقات هم خود فرد مستقیماً این هزینه رو پرداخت نمیکنه و ممکنه اون هزینه به سایر افراد (از جمله والدین و سایر افراد جامعه) منتقل بشه. در این مورد مثال هم زده شد.
و اما اصل دوم.
اصل دوم هم به مبادله مربوط میشه.
اصل شماره یک حرفش این بود: برای به دست آوردن چیزی باید هزینه کرد.
اصل شماره دوم حرفش اینه: به دست آوردن هر چیزی و انتخاب کردن اون، باعث میشه ما نتونیم برای به دست آوردن جیز دیگهای هزینه کنیم و اون رو از دست بدیم.
یعنی چی؟ چند تا مثال میزنم.
*زمانی که تصمیم میگیرید برای شام برید رستوران، در واقع این زمان رو میتونستین جور دیگهای صرف کنید و به کار دیگهای بپردازید. فرضاً اگه شما 2 ساعت زمان برای صرف شام در رستوران صرف کنید؛ دو ساعت زمان رو برای انجام کارهای دیگه از دست دادید. تو این مدت زمان میتونستید بخوابید، تلویزیون ببینید، مجله بخونید، بازی کنید، کتاب بخونید و حتی بخوابید. پس هزینه رفتن به رستوران میشه از دست دادن 2 ساعت خواب، یا از دست دادن 2 ساعت مطالعه.
به این میگن هزینه فرصت. یعنی اینکه به جای انجام دادن یک کار چه کارهای دیگهای میتونستم بکنم و نکردم؟ چه فرصتهای دیگهای داشتم؟
*زمانی که وارد رستوران میشید و از داخل منو غذا سفارش میدید، طبیعتاً نمیتونین همهی غذاها رو با هم سفارش بدین (حتی اگه جیبتون همراهیتون کنه، معدهتون قطعاً چنین ظلمی رو نمیپذیره) و مجبورین از بین غذاها یکی رو انتخاب کنید. حالا فرض کنید از بین منو تصمیم گرفتید که قرمهسبزی سفارش بدید. اینجا هم هزینه فرصت مطرحه. چرا؟ چون میتونستین به جای قرمهسبزی غذای دیگهای مثلاً کباب سفارش بدین (اینجا قیمت ریالی مدنظر نیست صرفاً بحث اینه که یک انتخاب ما رو از انتخابهای دیگه محروم میکنه).
*شما همون شب تو همون رستوران برای غذا هزینه ریالی کردین و فرضاً x ریال پول غذا دادین. اینجا هم هزینه فرصت مطرحه. چرا؟ چونکه با اون پول میتونستین برای خودتون کتاب بخرین، میتونستین پساندازش کنین، میتونستین باهاش برین شهربازی و … در واقع کارهای دیگهای که میتونستین به جای رفتن به رستوران با پولتون بکنید رو بهش میگیم هزینه فرصت رفتن به رستوران.
*ممکنه تصمیم بگیرید با خانواده برید رستوران. شاید هم با دوستتون و ممکنه حتی تصمیم بگیرید که تنها برید. مثل دفعات قبل شما مجبورید یکی رو انتخاب کنید. اگه تصمیم بگیرید این زمان رو در رستوران با رفیقتون بگذرونید، همزمان تصمیم گرفتید که این زمان رو با خانوادهتون نباشید.
به یک نکته مهم دقت کنید:
هزینه فرصت زمانی مطرح میشه که شما واقعاً بتونید به جای این تصمیم، تصمیم دیگری بگیرید. برای مثال، کسی که میره رستوران و 500 هزار تومن هزینه میکنه، تنها در صورتی میتونه بگه هزینه فرصت من مثلاً 1 میلیون تومنه که واقعاً بتونه توی دو ساعت 1 میلیون تومن در بیاره به جای رفتن به رستوران و خوردن غذا. ولی اگر نتونه تو این دو ساعت درآمدی داشته باشه، از نظر ریالی چیزی رو از دست نداده (به جز هزینه مستقیمی که روی غذا کرده).
فکر کنم مفهوم هزینه فرصت جا افتاد. هزینه فرصت یعنی اینکه ما بهخاطر یک انتخاب، چه چیزهای دیگهای رو از دست دادیم؟ اون چیزها میشن هزینه فرصت این انتخابی که در عمل اتفاق افتاده.
اما چند تا مثالی که خیلی ملموستره:
+یک اصطلاحی وجود داره به اسم مبادله بین کره و اسلحه! حرفش چیه؟ این اصطلاح مفهومش اینه که ما یک trade off بین امنیت و رفاه داریم. در واقع اگر کشوری تصمیم بگیره منابعش رو (از نیروی انسانی گرفته تا بودجه و ابزارآلات و تکنولوژی) صرف تامین امنیت بیشتر بکنه (در قالب آموزش نیروهای نظامی یا ساخت ابزارآلات جنگی)، در واقع داره بخشی از رفاهی که میتونسته برای مردمش ایجاد بکنه رو از دست داده (میتونسته منابعش رو صرف افزایش رفاه بکنه و نکرده).
یا مثلاً خانوادهای که تلاش میکنه تا رفاه مادی بیشتری برای خودش فراهم کنه، داره کمتر پسانداز میکنه و طبیعتاً امنیت کمتری خواهد داشت (به فرض ممکنه در شرایط سخت مثل بیماری پول کافی برای هزینه کردن نداشته باشه).
+رفتن به دانشگاه هم هزینه فرصتهای خودش رو داره. در واقع زمانی که شما انتخاب میکنید تا برید دانشگاه و درس بخونید، فرصت کار کردن و پول در آوردن رو از دست میدید. شاید بگید نه من هم دانشجو ام و هم میتونم کار کنم.
بله. درسته؛ چنین چیزی ممکنه. اما این رو در نظر داشته باشید که بالاخره شما مجبورید زمانی رو صرف درس خوندن و رفتن به کلاس بکنید و در همین زمان امکان کار کردن و کسب درآمد و تجربه شغلی از شما گرفته میشه.
+روابطتون رو تصور کنید. دوستانتون، خانوادتون، همکاران و سایر افرادی که در دایره روابط شما قرار میگیرن. هر بار که تصمیم میگیرید زمانتون رو با فرد x بگذرونید، زمانی رو که میتونستید با فرد y بگذرونید از دست دادید. زمانی که ترجیح میدین با یک آدم سمّی در ارتباط باشین (به هر دلیلی)، فرصت تجربه یک رابطه خوب و امن با یک فرد دیگه رو از دست دادید. زمانی که تصمیم گرفتید در یک مهمونی یا دورهمیای که لذت چندانی براتون نداره شرکت کنید، فرصت و لذت بودن در کنار خانواده رو از دست دادید.
هزاران مثال از این دست وجود داره تو زندگی هر کدوم از ما. و کمی فکر کردن راجع به این موضوع میتونه تصمیم شما رو برای انجام دادن یا ندادن یک کار، ادامه یا قطع رابطه با یک نفر، ترک یا ایجاد یک عادت عوض کنه.
البته این مثالهایی که زده شد تجویزی داخلش نبود و قرار نیست کسی به کسی دیکته کنه که چجوری از زمانتون استفاده کنید یا روابطتون رو مدیریت کنید.
هر کس باید با توجه به شرایط، خودش تصمیم بگیره و انتخاب کنه چجوری زندگی کنه. اما مطرح شدن این موضوع و بهش فکر کردن کمک میکنه آگاهانهتر در مورد زمانمون، انرژی و توانمون، روابطمون و … تصمیم بگیریم.
کل حرف در یک کلام:
شما منابع محدودی دارید، باید از داشتن بعضی جیزها صرف نظر کنید تا بتونید چیزهای دیگری داشته باشید. داشتن یا خواستن چیزی به معنای نخواستن و نداشتن و از دست دادن چیزهای دیگر است.